جمعه، دی ۶

پلیس 110 بفرمایید

 ما توی ماشین نشسته بودیم و داشتیم حرف می زدیم. ک دستم رو گرفته بود و چسبونده بود به سینه ش. موتور پلیس که رد شد دستم هم از دستش دراومد. گفتم ئه پلیس. گفت پلیس نیست اومده ماشینا رو جریمه کنه . گفتم ولی بالای کلاهش سبز نوشته پلیس نه آبی. پلیس مکثی کرد و نمی دونست پیاده بشه و بیاد به شیشه بزنه یا نه. می اومد پایین نزدیک ماشین می شد،  سرش رو خم می کرد و توی ماشین رو نگاه می کرد. تقه ای به شیشه می زد. ک شیشه رو می داد پایین . می گفت مدارک ماشین و بعد نسبتمون رو می پرسید. ولی هیچ کدوم از این کارا رو نکرد. آروم از کنار ماشین رد شد و پیچید توی آفریقا و ما هم پشت سرش راه افتادیم. انگار گفته باشه دمبالم بیاید و ما اطاعت کنیم. چند بار دور زدیم. من پرسیده بودم چرا انقدر دور می زنیم و ک گفته بود برای اینکه حرف هامون تموم نشده. بعد از چند بار دور زدن و هی رفتن توی ولیعصر و دوباره رفتن توی جردن رفتیم سر ستاری. ک پیاده شد بره سیگار بخره و من همینطور که دور شدنش رو نگاه می کردم دیدم دو تا موتور بهش نزدیک شدن. پیاده شدم و دوئیدم سر خیابون. ک افتاده بود روی  زمین. صدای خودم رو می شنیدم که هی صداش می کنم ولی همین که داشتم صداش می کردم با خودم گفتم خب باید به غیر از این یه چیز دیگه ای هم بگم مثل ولش کنید ولی من فقط به صدا کردن اسمش اکتفا کردم. می خواستن موبایلش رو بگیرن که نداده بود. با کاتر تهیدش کرده بودن و وقتی اومده بود کاتر رو کنار بزنه افتاده بود زمین و دستش یه کم خراش ورداشته بود. سوار موتور شدن و رفتن ولی من می دیدم که ک  رو می کشن روی زمین. بنابراین یه کم دمبال موتور دوئیدم  تا شاید مطمئن بشم که خبری نیست و بعد منصرف شدم و قدم هام سست شد. درست مثل دو سال پیش دم زندان اوین. با راضی بودیم و با راننده سر کرایه دعوامون شده بود. موقع پیاده شدن من در رو کوبیده بودم و راننده پیاده شده بود و دمبالمون کرده بود. من برگشته بودم ببینم پشت سرم چه خبره و دیده بودم که یارو داره با مشت راضی رو می زنه. فقط تونسته بودم یه ذره دنبال ماشینش توی اتوبان بدوئم و بعد هم که ماشین ها پشت سرم بوق زده بودن که از سر راهشون برم کنار بی خیال دوئیدن شده بودم. ولی بعد فکر کردم اگه ماشین ها بوق نمی زدن شاید خودم رو می انداختم روی ماشین و می گذاشتم هرجایی که می خواد ببردم و در جواب خواهش هاش که تو رو خدا ماشینمو ول کن می گفتم باید چند تا مشت بزنم بهت تا این دلم آروم شه.

۱ نظر:

  1. ک مثل کسری
    مثل کشف!
    از کشف خودم خوشحالم
    :دی

    پاسخحذف